شنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۸

هيچ وسيله اي براي تشخيص تصميم درست وجود ندارد  ِ زيرا هيچ مقايسه اي امكان پذير نيست .در زندگي با همه چيز براي نخستين بار برخورد مي كنيم مانند هنر پيشه اي كه بدون تمرين وارد صحنه مي شود .اما اگر اولين تمرين زندگي  ِ خود زندگي باشد ِ پس براي زندگي چه ارزشي مي توان قايل شد ؟
اين است كه زندگي هميشه به يك طرح شباهت دارد .اما حتي طرح هم كلمه ي درستي نيست زيرا طرح هميشه زمينه سازي براي آماده كردن يك تصوير است  ِ اما طرحي كه زندگي ماست طرح هيچ چيز نيست طرحي بدون تصوير است ..
هويت _ميلان كوندرا
يك بار حساب نيست ِ يكبار هيچ است .فقط يكبار زندگي كردن مثل هر گز زندگي نكردن است ..
ميلان كوندرا

سه‌شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۸

عقل

آخرين دندون عقلم داره در مياد
الان آرزو مي كنم يه پيرزن پير بي دندون بودم
در اومدن اين دندون گاهي با گلو درد و درد گوش
علايم عاقل شدن :نمي تونم دهنمو زياد باز كنم
و درد زياد داره


دوشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۸

آنچه بر حسب ضرورت روي مي دهد آنچه كه انتظارش مي رود و روزانه  تكرار مي شود چيزي ساكت و خاموش است .تنها اتفاق سخنگوست ..
بار هستي _ميلان كوندرا

اگر آدم در حد توانش خوب باشد كه هنري نكرده .هميشه رويا و هدفت بايد بالاتر و والاتر از آن چه مي داني در توانت هست  ِ باشد .جوش نزن تا فقط از معاصر يا گذشته ات بهتر باشي  ِسعي كن از خودت بهتر باشي ..
ويليام فاكنر

یکشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۸

چند تا چقدر

اين در بزرگا چند تا شترق مي كنن ؟
_تا خودت چقدر محكم ببنديشون !
اين قرص هاي نان هر كدوم چند تا تيكه ميشن ؟
_تا خودت چه اندازه كوچيك كوچيك ببريشون
يه روز خدا چقدر مي تونه خوب باشه ؟
_تا خودت در اون چقدر خوب زندگي كني
توي دل دوستات چقدر عشق مي تونه باشه ؟
تا خودت چقدر نثارش كني..
شل سيلور استاين
انتظار اصطحكاك بين ثانيه هاست
 پُر و خالي شدنه
پُر
و خالي

انتظار

عجيب است كه آدم وقتي انتظار مي كشد چه صداهاي عجيب و غريبي مي شنود كه در حال عادي اصلاَحاليش نيست .صداي زنگ   ِصداي تيك تيك  ِصداي باز و بسته شدن درها وصداي صحبت كردن و حركت پشت سر هم و بعد آدم فكر مي كند الان آمدند !اما همه صداها عوضي است .زود مي فهمي كه همه اين صداها صداي انتظار است..
باباي شب _ماريا گريپه
  فقط بچه هاند كه مي دانند پي چي مي گردند ِبچه هاندكه كلي وقت صرف يك عروسك پارچه اي مي كنند و عروسك برايشان آن قدر اهميت پيدا مي كند كه اگر كسي آن را ازشان كش برود مي زنند زير گريه...
آنتوان دوسنت اگزوپري

شنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۸

انتظار فرسايش زندگي است ..
*
شهر آواز نيست كه رهگذري به ياد بياورد ِبخواند ِبعد فراموش كند
هيچكس شهري را بي دليل نفرين نخواهد كرد
هيچكس را نخواهي يافت
كه راست بگويد شهرم را نمي شناسم
انسان خاك را تقديس مي كند ...
*
ميان بيگانگي و يگانگي هزار خانه است..
*
نادر ابراهيمي
به نظر شما چند نفر از مردم اگر ناگهان دولتمند شوند به همان كاري كه دارند ادامه مي دهند؟؟؟
به پيري خو گرفتم
به دشوار ترين هنر دنيا
كوبه اي به در براي آخرين بار
و جدايي بي انتها
خواستم چيزي برايت بگويم نتوانستم
دنبا مزه سيگار ناشتا دارد
مرگ پيش از همه چيز تنهايي اش را برايم فرستاده
حسرت مي برم به آنان كه نمي دانند
دارند
پير مي شوند
بس كه سرشان گرم كارشان است .
ناظم حكمت
هر چه در باره ي تو و خودم نوشتم
دروغ بود
درباره ي آن نبود كه اتفاق افتاد بلكه
آن بود كه مي خواستم بيفتد
درباره ي حسرتهايم بود
آويزان از شاخه هاي دور دست و بلند تو
درباره ي تشنگي ام كه از چاه روياهايم
بر مي خاست
همه نقشي بود كه بر روشنايي زدم
دلتنگي براي تو
يعني آخرين چراغ بر تير آخرين كوچه در آخرين شهر ..
ناظم حكمت

پنجشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۸

وهم سبز


نمي توانستم ديگر نمي توانستم
صداي پايم از انكار راه بر مي خاست
و يأسم از صبوري روحم وسيع تر شده بود
و آن بهارِو آن وهم سبز
كه بر دريچه گذر داشت ِبا دلم مي گفت :"نگاه كن
تو هيچگاه پيش نرفتي
تو فرو رفتي ."
فروغ فرخزاد


هر آنچه مكتوب شود دست رد بر سينه تباهي مي زند ..
"نويسنده ناشناس

حكايت دولت و فرزانگي

نبوغ يعني به انجام رساندن آنچه از آن لذت مي بريد اين نبوغ راستين زندگي است .انسان متوسط از ترس حرف ديگران يا از ترس از دست دادن امنيت هرگز جرات نمي كند كاري را كه دوست دارد به انجام برساند
.
مارك فيشر

حكايت دولت و فرزانگي

راه كسب ايمان از طريق تكرار كلام است .كلام بر زندگي دروني و بيروني ما تاثيري خارق العاده دارد .كلام داراي اقتدار مطلق
است .بيشتر مردم از اين اصل بي خبرند و از آن بهره نمي جويند.
مارك فيشر

حكايت دولت و فرزانگي

همه اندشمندان د رطول اعصار گفته اند :كه بزرگترين محدوديت ها حدودي است كه انسان بر خويشتن تحميل مي كند و از اين رو بزرگترين مانع كاميابي ِمانعي ذهني است .حد ومرز هاي ذهني ات را بگستر تا حد و مرز هاي زندگيت را بگستري
مارك فيشر.

وطن


موطن آدمي در قلب كساني است كه دوستش دارند
احمد شاملو .........

زيبايي

بگذار زيبايي ات خود بگويد
 بي چند و چوني
تو سكوت مي كني
او به سخن در مي آيد : من هستم
به هزار شيوه از راه مي رسد
سر انجام و برتر از هر چيز
راينر ماريا ريلكه

خوب و بد

هر گز نمي توانيد درستان را از نا درستان
به دقت تميز دهيد
و هرگز نخواهيد توانست خوب وبد را
از هم جدا كنيد
زيرا آنها دوش ا دوش هم در آفتاب ايستاده اند
جبران خليل جبران

چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۸

شازده كوچولو

تو اگر مرا اهلي كني هر دو به هم نيازمند خواهيم بود
تو براي من يگانه مي شوي و من براي تو در همه عالم يگانه مي شوم
تو اگر مرا اهلي كني زندگي من متحول مي شود
آن وقت صداي پاي تو با صداي پاي همه فرق خواهد داشت