هر چه در باره ي تو و خودم نوشتم
دروغ بود
درباره ي آن نبود كه اتفاق افتاد بلكه
آن بود كه مي خواستم بيفتد
درباره ي حسرتهايم بود
آويزان از شاخه هاي دور دست و بلند تو
درباره ي تشنگي ام كه از چاه روياهايم
بر مي خاست
همه نقشي بود كه بر روشنايي زدم
دلتنگي براي تو
يعني آخرين چراغ بر تير آخرين كوچه در آخرين شهر ..
ناظم حكمت
ناظم حكمت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر