همين چند وقت پيش بود كه وقتي خاطرات مثل باد به ذهنم هجوم مي اوردند كاري كه مي كردم اين بود كه خودمو سفت بگيرم كه باهاش نرم و بعد به خودم مي گفتم هيچي نشده هيچ اتفاقي نيفتاده فقط رفته همين ِ چيزي نكاشتم ِ هيچي روييده نشد
اينجا قلبم تير مي كشيد ...
راه با پيمودن پديد مي آيد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر